بگو که هنوز شاهزاده شهر پریون بااسب سفیدش می آد وعاشق دختر فقیرمیشه واونو با خودش به شهررویا می بره .
بگو که آدمهای بد فقط مال تو قصه هان ، بگو که هنوز همه همدیگه رو دوست دارن و هنوز دستی پیدا میشه که دستهای محتاج به نوازشت رو توی دستاش بگیره .
کاش زودتر یکی بیاد و از این کابوس بیدارم کنه .
بیدارم کنه و بگه تمام این پلیدی ها فقط یه خواب بوده .
بگه که هنوز دنیا ، یعنی یه جای قشنگ و امن برای دوست داشتن و دوست داشته شدن.
گاه مي انديشم ، گاه سخن مي گويم و گاه هم سكوت مي كنم. از انديشيدن تا سخن گفتن حرفي نيست. از سخن گفتن تا سكوت كردن حرف بسيار است. در اين باور آنكه سخن را با گوش دل شنيد سخن سخني نغز و دلنشين می شود. اينبار نيز خواستم انديشه كنم ، سخن بگويم. خواستم سكوت كنم تا سكوت سخن را براي دل خود به تصوير بكشم. اي عزيز سفر كرده ، گر به آشيانه ام سفر كردي ، سكوتم را پاسخ ده...
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان
شعر و ادب و عرفان و آدرس http://www.sheroadab-zt.loxblog.com لینک نمایید
سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 137
بازدید هفته : 328
بازدید ماه : 1013
بازدید کل : 93688
تعداد مطالب : 1102
تعداد نظرات : 48
تعداد آنلاین : 1